آقا محمد صدراآقا محمد صدرا، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 1 روز سن داره

محمد صدرا جان

اللهم عدتی ان حزنت... 😍

سوت

با صدای سوت عمو مصطفی برمیگردی! یه دونه برنج امروز بهت داد! ...
27 تير 1390

نازنین مادر!

٩٠/۴/٢۴ جمعه ساعت 10:15صبح الان جلوی روی من خوابیدی!            توی خواب میغلطی روی دست چپ و راست  اونقدر میغلطی تا دمر میشی و بعد دادت درمیاد تا یکی کمکت کنه غیر ازمن هم .........! تو نفس منی طلا! دیشب ساعت 2 گذاشته بودمت توی کریر تا بخوابی میگفتم توی ده شلمروووووووووووود(میخندیدی) حسنی تک و تنها بووووووووووووووود!(غش میکردی) داشتم برات درد و دل میکردم اونقدر از جدی حرف زدن من خوشت اومد که شروع کردی به خنده و نفست رفت و سکسکه ات گرفت! راستی پیشرفت توی یادگیریراه رفتن رو مدیون تلاشهای خودتی! ...
24 تير 1390

ماشین

چادر مشکی رو میشناسی! وقتی میبینی پوشیدمش شروع میکنی به دست و پا زدن! تا بغلت کنم ماشینهای توی خیابون رو خیلی قشنگ با تکون دادن سرت دنبال میکنی و من عاشق این حرکتتم!               ...
15 تير 1390

آب

برای اولین بار آب خوردی! اونم با لیوان! کلی ریختی روی لباست! تا 2 ساعت لبهاتو میمکیدی. بی قرار شدی شب بهت پستونک دادم تا خوابیدی اولین بار بود! 90/4/14 نظرات (0)   ...
14 تير 1390

حرکت

امروز در حالت دراز کشیده دستات رو برای گرفتن قورباغه ات از کتف تکون دادی! تا حالا دستات از آرنج تکون میخورد وبالا نمی اومد!
13 تير 1390

این روزها

چقدر خوبه که این یادداشتها رو مینویسم! خودم وقتی میخونم میگم :اه ........راستی ها! دیگه راحت میغلطی موقع شیر خوردن هم دوست داری بغلطی بعد به جای اینکه خوشحال باشی ناراحت میشی و ناله میکنی! آخه خیلی خسته میشی! وقتی خوابت میاد با آهنگ روضه ناله میکنی و همه خوششون میاد. راستی سارای خاله اعظم هر وقت میبینت در گوشت یه چیزی می گه و به من میگه محمد صدرا رازهای منو میدونه! زهرای خاله اعظم هم یه وبلاگ درست کرده اسمش رو گذاشته محمد صدرا! مریم خاله اعظم میگه توی خوابگاه هر وقت میرم فیس بوک بچه هاهم عکسهای محمد صدرا رو نگاه میکنن! حدیث همش میگه :پررو!روت زیاد شده میخندی؟ ریحانه میگه :بده بغل من !وقتی میخندی جیغ میکشه در حدخودک...
8 تير 1390

واکسن چهارماهگی

دیشب از استرس خوابم نمی برد! صبح با کالسکه رفتیم درمانگاه موقع زدن واکسن خیلی جیغ زدی        تا خونه توی کالسکه خواب بودی وقتی رسیدیم اول به خودم کلی رسیدم تا اگه بیدار شدی جون داشته باشم بهت برسم! برات کمپرس یخ گذاشتم اصلا اذیتم نکردی. قد ووزنت هم نرمال بود. سومین سالگرد ازدواجمون هم هست ! با تو جشن میگیریم   ...
8 تير 1390

اولین دکتر

اولین بارت بود که برای مریضیت به دکتر میرفتیم! اسهال شدید داشتی تو که عادت نداشتی شبها حتی خودت رو خیس بکنی حالا شبها باید 2-3 بار جات رو عوض میکردم! وگرنه پاهات میسوخت! روزی 17-18 بار جیش میکردی اونم فقط یه کم !همش آبکی بود !!!!! خیلی لاغر شده بودی! 30روز طول کشید تا گلم خوب شد!از تاریخ18/3/90 تا  19/4/90 به دکتر نگاه میکردی و با دیدنش از خنده ریسه میرفتی! چوب رو که کرد تو دهنت عق زدی و بدت اومد! ...
1 تير 1390
1